loading...
سایت عاشقانه لحظه های خوش من و تو
*♥*♥*نویسنده سایت ما باشید*♥*♥*



سلام به سایت خودتون خوش اومدید

شما میتونین با فعالیت در انجمن و با گرفتن

و جمع کردن لایک،مدیریت انجمن رو برعهده بگیرن

کاربر برتر ما در انجمن باشید




ویرایش پروفایلویرایش پروفایلویرایش پروفایلدل نوشته ها و مطالب عاشقانه خود را درلحظه های خوش من و توبه صورت رایگان منتشرکنیدویرایش پروفایلویرایش پروفایلویرایش پروفایل

ویرایش پروفایلویرایش پروفایلویرایش پروفایلشما عزیزان میتوانید  عاشقانه های خودتون در لحظه های خوش من و تو به اسم خودتون بین هزاران بازدید کننده به اشتراک بگذارید!ویرایش پروفایلویرایش پروفایلویرایش پروفایل

ویرایش پروفایلویرایش پروفایلویرایش پروفایلبرای ارسال نوشته های خود به لینک زیر مراجعه کنید

و بعد از نوشتن متن خود و ارسال آن مطالب شما کمتر از یک روز در صفحه نخست سایت قرار خواهدگرفتویرایش پروفایلویرایش پروفایلویرایش پروفایل

ویرایش پروفایلارسال پست جدید  کلیک کنویرایش پروفایل






آخرین ارسال های انجمن
kamand بازدید : 384 یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 نظرات (1)

شکست ... شکست وبد شکست ... هق هق نمیکردم ... هیچوقت ... همیشه آروم وبیصدا اشک میریختم ... مبادا غم هام بیشتر ازاین " بیدار و هوشیار تر بشن "
آروم گریه میکردم ... آروم گریه میکردم چون ... هرچند شادی هام کم هستن ... اما نمیخوام همون کم ها رو از دست بدم ... پس آروم گریه میکنم ...

نفسمو آه مانند دادم بیرون و وارد مدرسه شدم 
چشمامو تک تک روی همه ی بچه ها چرخوندم ...
انگار منتظر بودم بهم تبریک بگن .. تبریک بگن به خاطر یه سال بزرگتر شدنم ...به خاطر بدبخت تر شدنم ...
ولی انگار هیچکس حواسش به من نبود .. هرکس مشغول خودش بود ... مشغول دوستاش .. یکی ناراحت یکی شاد و سرحال ..

برای خوندن ادامه قسمت ششم رمانم به ادامه مطلب برین

نظز یاد تون نره دوستای من

 

kamand بازدید : 665 یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

تموم تنم میلرزید ... به هق هق افتاده بودم ... خدایا ازت میخوام سالم بمونه ، ایمان سالم بمونه ... خدایا سالم بمونه ... خدا جونم .... خودت کمکم کــــــن !
تا صبح هق هق کردم ... ساعت کوکی 7 رو نشوند میداد ... ازجام بلند شدم ، کتابامو آماده کردم وبا یه کیک از اتاقکم زدم بیرون !
باید میرفتم پیش ایمان ، به بهونه ی درس ، باید میدیدمش .... سالمه ؟ خدایا خودت کمکم کن .....

با دستای لرزون زنگ وفشردم ... بدون پرسیدن در باز شد .... قلبم به تپش دراومد ... ایمان سالمی دیگه ؟؟؟ وای خدا .. نگاهمو دوختم به ایمانی که لنگون لنگون به طرفم می اومد ... با دهن باز نگاهش کردم ....کار اون عوضیا بود ... تندی به سمتش پا تیز کردم ...

برای خوندن قسمت پنجم رمانم به ادامه مطلب برین

نظز یاد تون نره دوستای من

kamand بازدید : 443 یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

پامو روی شکمش فشار دادم ....
فرامرز بالا سرش ایستاده بود ... پوزخندی هم به فرامرز زدم ...
گازم اونقدر محکم نبود ولی ضربه ی پام کار خودشو کرده بود !

پسر چلغوز ...

با یه لحن تمسخر آمیز رو به فرامرز گفتم : ببخشید همکارتو ناکام کردم .. آخه خیلی دم داشت ...

اضافه کردم : البته من دمشو چیدما ...

فرامرز گنگ نگاهم میکرد .. از بس که خل وچل بود ... کار کردم وبهش ندادم ورفتم خونه ...

خونه ...
هه ..
من به چیه این اتاق 2در2 میگم خونه ؟؟
به تیغی که ماهی یه بار باهاش موهامو میتراشم ...
یا به نواربهداشتی هایی که هیچکدوم آرم استاندارد ندارن ...
یا به لباسایی که سه سال یکبار عوض میشن ....
یابه دوتا آلومینیوم وآهن قراضه ای که مثلا دیوارن ...
یا ...
یا ...

برای خوندن ادامه قسمت چهارم رمانم به ادامه مطلب برین

نظز یاد تون نره دوستای من

kamand بازدید : 357 یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

ایستادم داخل صف ..
دیگه حس غم نمیکردم ..
خوشحال بودم ..
خداهست ..
هنوزم هست ...
همیشه هست ...
همیشه ... توی هرکارش یه حکمتی هست !
قران خوندن چه حالی داشت ...
ازصدتا اهنگ خوندن بهتر بود ... ولی من تا الان قدر نمیدونستم !
ولی ازاین به بعد عوض میشم ...
قول میدم ..
اره عوض میشم ..
با کمک خدا دوباره خودم میشم ..
خیلی زود ...

وارد کلاس شدیم !
دیگه حس میکردم حرف وحدیثای بچه ها برام اهمیت نداره ... !
نشستم کنار میثم ...
ایمان از سه تا میزجلوتر برگشت ویه چشمک خوشگل بهم زد !
خندیدم ....

برای خوندن ادامه قسمت سوم رمانم به ادامه مطلب برین

نظز یاد تون نره دوستای من

kamand بازدید : 367 یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

سعی میکردم .... تا میتونم به مردم ونگاه های ترحم امیزشون نگاه نکنم !
سعی میکردم حرفاشونو نشنوم ...
سعی میکردم داد نزنم...
سعی میکردم بغض نکنم ...
سعی میکردم گریم نگیره .... !

یه ماشین پر از پسر رد شدن ونگاه های بی پرواشونو روی تک تم اعضای بدنم سردادن !
توی خودم جمع شدم ...
با اخم ازکنار ماشینشون ردشدم که حرفای رکیکشون باعث شد لرزه به تن بیافته ...
این چیزا برام عادی بود ...
هرشب باید اینارو به جون میخریدم تا ازدست فرامرز کتک نخورم ...

برای خوندن ادامه قسمت دوم رمانم به ادامه مطلب برین

نظز یاد تون نره دوستای من

kamand بازدید : 454 یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 نظرات (0)


سلآم..
دوباره برگشتم ...

توجه :
خب بریم توضیحات راجب رمان :
اسم رمان : همکلاسی
میدونم خیلی راجب اسمش کنجکاو شدید ...
اول اینکه : من خیلی کم رمان با این موضوع خوندم ! نمیگم تکه ولی نابه

شخصیتای من بچه هستن ... خیلی ... ولی عقلا بزرگن ... عقلا بزرگن ولی سنا کوچیکن ... با سن کمشون مجبورا خیلی چیزارو بفهمن .... البته .. داستان از زبان اول شخص روایت میشه ... ولی شاید درطول داستان دانای کل هم وارد قضیه شد ... شخیتا بزرگ میشن .. با شما .. با نقداتون .. به کمک شماها بزرگ میشن و عشق رو تجربه میکنن ... یه عشق تک ... یه عشق ناب ..
لطفا : به خاطر اینکه سن شخصیتای من کم هستن ، قضاوت نکنید ...


نمیدونم چجوری بگم ، این رمان حرفای دل منه یه جورایی ... واقعی نیست ... همش تخیلات ذهنمه ولی هستن کسایی که زندگیشون اینجوری باشه پس قضاوت نکنید ...

من چند تا خواهش از همتون دارم : یه طرفه به قاضی نرید ، اگر درمورد روند داستان مشکل دارید بهم بگید ، اگر بد مینویسم بگید ، اشکالاتمو بگید ، بذارید رفع بشه هم برای من تجربه بشه هم داستان برای شما روان تر وجذاب تر بشه ... ممنون ...

ژانر : اجتماعی | عاشقانه | هیجانی
البته , کمی تا حدودی طنز هم داره ... متفاوته ... میخوام بهم اعتماد کنید ..
واینکه من فقط 17 صفحه از رمان رو تایپ کردم ... پس خواهشا نقدای خوبتون رو ازم دریغ نکنید ...

برای خوندن قسمت اول رمانم به ادامه مطلب برین

نظز یاد تون نره دوستای من


خلاصه : من یه دخترم , یه دختر ... نه ... دختر نیستم ... مجبورم که نباشم .. من نباید دختر باشم .. وقتی دختر باشی ... وقتی پاک باشی همه گرگ میشن ... ولی نه ... من پسرم ... یه پسر محکم ... یه پسر قوی ... من قید دختر بودن رو زدم !!!

kamand بازدید : 422 شنبه 07 دی 1392 نظرات (0)

 

 

من کمندم این اولین رمانمه 

خب خلاصه خاصی ندارم براش باید بخونیدش تا بدونید .....

اسمه شخصیتای اصلیشم .(پانته ا-کسری-اشکان)

ژانر: یکم کمدی-کل کل-عشقولانه......


خب دیگه بریم پیه رمان دوستای گلم ..........

برای خواندن قسمت پنجم این رمان زیبا از کمند

به ادامه مطلب بروید

 

kamand بازدید : 850 شنبه 07 دی 1392 نظرات (0)

 

 

من کمندم این اولین رمانمه 

خب خلاصه خاصی ندارم براش باید بخونیدش تا بدونید .....

اسمه شخصیتای اصلیشم .(پانته ا-کسری-اشکان)

ژانر: یکم کمدی-کل کل-عشقولانه......


خب دیگه بریم پیه رمان دوستای گلم ..........

برای خواندن قسمت چهارم این رمان زیبا از کمند

به ادامه مطلب بروید

 

kamand بازدید : 414 شنبه 07 دی 1392 نظرات (0)

 

 

من کمندم این اولین رمانمه 

خب خلاصه خاصی ندارم براش باید بخونیدش تا بدونید .....

اسمه شخصیتای اصلیشم .(پانته ا-کسری-اشکان)

ژانر: یکم کمدی-کل کل-عشقولانه......


خب دیگه بریم پیه رمان دوستای گلم ..........

برای خواندن قسمت سوم این رمان زیبا از کمند

به ادامه مطلب بروید

 

kamand بازدید : 638 شنبه 07 دی 1392 نظرات (1)

 

 

من کمندم این اولین رمانمه 

خب خلاصه خاصی ندارم براش باید بخونیدش تا بدونید .....

اسمه شخصیتای اصلیشم .(پانته ا-کسری-اشکان)

ژانر: یکم کمدی-کل کل-عشقولانه......


خب دیگه بریم پیه رمان دوستای گلم ..........

برای خواندن قسمت دوم این رمان زیبا از کمند

به ادامه مطلب بروید

 

kamand بازدید : 376 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (1)

آهای تویی که موقع رفتن فقط سکوت کردی ونظاره گر بودی .....

اینهارا برای غرورت انجام دادی........

حال من برگشته ام منی که .

تمامی غرورم رازیر پاهای گذاشتم .......

موقع رفتنم باغرورت چنان دلم راشکستی .........

که حال که تیکه های شکسته دلم را بهم میچسبانم .......

یک ادم دیگه شده ام ........

دیگه ان ادم سابق نیستم که هر غلطی دلت خواست با احساساتم بکنی .........

اگر الان هم بخواهی با احساساتم بازی کنی ........

خواهی باخت زیرا که من ان ادم سابق نیستم !!!!

تعداد صفحات : 2

درباره ما
*♥*سلام عزیزان*♥* به سایت من خوش اومدین*♥* لحظه های خوشی را برای شما آرزومندم*♥* بهترین سایت عاشقانه*♥*
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما از ما چه می خواهید
    حمایت کنید از ما

    http://up.roya22.ir/up/roya2/Pictures/baner/banerasli/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%8A%20%D8%AA%D8%A8%D9%84%D9%8A%D8%BA.gif

    برای حمایت از ما 

    و دسترسی سریع به سایت ما

    کد زیر در امکانات سایت خود بزارید


    امکانات سایت
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/a9d262b96c86.png
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/del.png
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/del22.png
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/del33.png
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/9cd69f85be4d.png
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/del55.png
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/del222.png

    خانه تکونی

    خانه تکانی

    برای خانه تکانی دلم
    امروز وقت خوبی ست 
    چه سخت است پاکیزه کردن همه چیز
    اززدودن خاطره های کهنه گرفته
    تا شستن گردوغبار دلتنگی...
    روی طاقچه های تنهایی
    آه ! ای خدا! خانه تکانی چه سخت است!!!        
                    "م.بهنام"

    آمار سایت
  • کل مطالب : 1873
  • کل نظرات : 808
  • افراد آنلاین : 279
  • تعداد اعضا : 1979
  • کاربران آنلاين
  • 01.gabrielrox
  • 02.hermanqueda
  • آی پی امروز : 477
  • آی پی دیروز : 400
  • بازدید امروز : 1,211
  • باردید دیروز : 2,819
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 1,211
  • بازدید ماه : 1,211
  • بازدید سال : 151,080
  • بازدید کلی : 2,538,672
  • کدهای اختصاصی

    الکسا