loading...
سایت عاشقانه لحظه های خوش من و تو
*♥*♥*نویسنده سایت ما باشید*♥*♥*



سلام به سایت خودتون خوش اومدید

شما میتونین با فعالیت در انجمن و با گرفتن

و جمع کردن لایک،مدیریت انجمن رو برعهده بگیرن

کاربر برتر ما در انجمن باشید




ویرایش پروفایلویرایش پروفایلویرایش پروفایلدل نوشته ها و مطالب عاشقانه خود را درلحظه های خوش من و توبه صورت رایگان منتشرکنیدویرایش پروفایلویرایش پروفایلویرایش پروفایل

ویرایش پروفایلویرایش پروفایلویرایش پروفایلشما عزیزان میتوانید  عاشقانه های خودتون در لحظه های خوش من و تو به اسم خودتون بین هزاران بازدید کننده به اشتراک بگذارید!ویرایش پروفایلویرایش پروفایلویرایش پروفایل

ویرایش پروفایلویرایش پروفایلویرایش پروفایلبرای ارسال نوشته های خود به لینک زیر مراجعه کنید

و بعد از نوشتن متن خود و ارسال آن مطالب شما کمتر از یک روز در صفحه نخست سایت قرار خواهدگرفتویرایش پروفایلویرایش پروفایلویرایش پروفایل

ویرایش پروفایلارسال پست جدید  کلیک کنویرایش پروفایل






آخرین ارسال های انجمن
roya22.ir بازدید : 534 یکشنبه 11 اسفند 1392 نظرات (2)

 

کسری-سلام !
من-...
کسری-خب حداقل امشب حرف بزن !
من-....
کسری-ای بابا !
اومد جلوی تخت زانوم زد ودستامو گرفت توی دستاش ... اروم روی دستم رونوازش کرد وبا لحن گرمش ادامه داد:چرا حرف نمیزنی ؟ اصلا میدونی مابرای جی اینجا هستیم ؟هه معلومه که میدونی !خب حداقل بگو نظرت چیه ؟!
من-...

roya22.ir بازدید : 412 یکشنبه 11 اسفند 1392 نظرات (0)

ا صبا وارد اتاقش شدیم ... لباسامو عوض کردم !صبارفت چای بریزه ومن بانگاهی کنجکاو درحال کاوییدن اتاقش بودم !یه عکس بزرگ ازصبا ویه عکس خانوادگی که توش میلان"صبا"سینا و یه خانوم ویه اقا بودن نگاه کردم !
انقدر محو تماشای عکس بودم که نفهمیدم صبا کی وارد اتاق شده ...
صبا-چیو انقدر با دقت نگاه میکنی ؟

roya22.ir بازدید : 342 یکشنبه 11 اسفند 1392 نظرات (0)

یه هفته از اونروز میگذره ..... هنوز کسی نیومده دیدنم جز دیدارای هر روزه مهسا واتسا وساناز ......... بابا اون شب بهم یه موبایل توپ داد .!
باصبا در ارتباط بودم ......... به وضعیتم یکم عادت کرده بودم .... صدای تلفن ازپایین اومد ...........
نمیتونستم چیزی روبشنوم وسعی هم نکردم بشنوم !

بقیه در ادامه مطلب

 

roya22.ir بازدید : 434 سه شنبه 08 بهمن 1392 نظرات (0)

\"\"

بیخیال عکس شدم ! بالاخره که همه چی یادم می اومد !
اتسا-وای پانی خوشحالم که مرخص شدی !
ساناز-اری توبیمارستان اجازه نمیدادن بیایم ملاقاتت جز اعضای درجه یک خانواده !
من-چی شد که حافظموازدست دادم؟
مهسا-روز اول دانشگاه بود هممون قبول شده بودیم تو یه دانشگاه اونم رشته موردعلاقمون

 

\"\"

 

roya22.ir بازدید : 356 سه شنبه 08 بهمن 1392 نظرات (0)

\"\"

دوروز مثل برق وباد گذشت !هرروز پدر ومادرم میومدن ملاقاتم واخرش مامن باگریه میرفت !هنوزم مشکی تنشون بود !به منم که هیچی نمیگفتن وهر وقت ازبابا میپرسیدم میگفت صبر کن تا حافظت برگرده !
اووووووف .......... میخوان منو دق بدن !
بابا رفته وبد دنبال کارای ترخیص و مامن کنارم بود ودستام تودستش بود وداشت با صبا حرف میزد

 

\"\"

roya22.ir بازدید : 655 سه شنبه 08 بهمن 1392 نظرات (0)

\"\"

وا یعنی چی چهار ماه توکما بودم ؟ یعنی چی اخه ؟چرا توضیح ندادش این وجدان چلمنگ بی خاصیت !؟
-اهای وِجی بیداری ؟ توروخدا بیابهم بگو چرا چهار ماه ؟!
-حرف نزن بامن ! دستور ازبالارسیده چیزی بهت نگم !
-اخه چرا ؟ بابا من میمیرم ازفوضولی که !
-بسه بسه منو خرنکن دیگه هم صدام نکن !
دیگه صدایی نیومد از طرف وِجی ومنم مشغول فکرکردن شدم !
یعنی من چه شکلیم ؟؟؟؟ خانوادم چه شکلین ؟ من تک فرزندم ؟ اصلا مامان یابابا دارم ؟ خوشگلم یازشتم ؟
این فکرای مزخرف مثل خوره افتاده توجونم .......همون پرستاره که اسمش صبا بود اومد داخل و یه نگاه چپکی بهم انداخت !
من-اسمم چیه ؟
پرستار-چی ؟ یادت نمیاد اسمتو !؟

ادامه در

\"\"

roya22.ir بازدید : 353 سه شنبه 01 بهمن 1392 نظرات (1)

 

دردنیایی که تاالان نمیخواست باورکند که وجود داشته باشد ......
ولی حالا ........
حالا که خودش رادراین وضعیت میدید ..........
به این باور داشت میرسید که ان دنیا خیلی وقت است وجود دارد ولی او نمیخواست قبولش کند ........
از کی اینگونه شده بود ؟
ازوقتی که اولین دیدارش با یک دختر سربه هوا و حواس پرت به وجود امد .........
دختری که دختر شریک پدرش است ...........

بقیه در ادامه مطلب

 

roya22.ir بازدید : 775 سه شنبه 01 بهمن 1392 نظرات (0)

 

کارای دانشگاه ردیف شده بود !
با اتسا ومهسا وساناز قرار داشتیم تاباهم بریم دانشگاه !
برای رواول سعی کردم تیپم خانومانه باشه !
یه مانتوی مشکی ومقنعه وشلوار لوله مشکی و یه کوله مشکی !
اتسا یه مانتو یخی شلوار سورمه ای ومقنعه سورمه ای وکیف سورمه ای !تیپش خیلی نازبود و با رنگ موهای طلاییش هارمونی جالبی داشت !

بقیه در ادامه مطلب

 

roya22.ir بازدید : 1365 سه شنبه 01 بهمن 1392 نظرات (0)

 

اشکان-ای خانوم شیطون خودم .....!
من-من به این مظلومی کجا شیطونم اخه؟
اشکان-اصلا نیستی عزیزم!
من-شیطون باشم دوسم داری یا مظلوم؟!
اشکان-من که دوست ندارم ......
چی میگفت خدایا این اشکان بود؟چیاین همون اشکان بود؟میگه دوستم نداره ..... پس ...... پس برای چی باهام عقد کرد؟

بقیه رمان در ادامه مطلب

درباره ما
*♥*سلام عزیزان*♥* به سایت من خوش اومدین*♥* لحظه های خوشی را برای شما آرزومندم*♥* بهترین سایت عاشقانه*♥*
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما از ما چه می خواهید
    حمایت کنید از ما

    http://up.roya22.ir/up/roya2/Pictures/baner/banerasli/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%8A%20%D8%AA%D8%A8%D9%84%D9%8A%D8%BA.gif

    برای حمایت از ما 

    و دسترسی سریع به سایت ما

    کد زیر در امکانات سایت خود بزارید


    امکانات سایت
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/a9d262b96c86.png
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/del.png
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/del22.png
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/del33.png
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/9cd69f85be4d.png
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/del55.png
    http://up.roya22.ir/up/roya2/t-anjoman/1/del222.png

    خانه تکونی

    خانه تکانی

    برای خانه تکانی دلم
    امروز وقت خوبی ست 
    چه سخت است پاکیزه کردن همه چیز
    اززدودن خاطره های کهنه گرفته
    تا شستن گردوغبار دلتنگی...
    روی طاقچه های تنهایی
    آه ! ای خدا! خانه تکانی چه سخت است!!!        
                    "م.بهنام"

    آمار سایت
  • کل مطالب : 1873
  • کل نظرات : 808
  • افراد آنلاین : 279
  • تعداد اعضا : 1979
  • کاربران آنلاين
  • 01.gabrielrox
  • 02.hermanqueda
  • آی پی امروز : 450
  • آی پی دیروز : 400
  • بازدید امروز : 1,041
  • باردید دیروز : 2,819
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 1,041
  • بازدید ماه : 1,041
  • بازدید سال : 150,910
  • بازدید کلی : 2,538,502
  • کدهای اختصاصی

    الکسا